۱۳۹۵ تیر ۲۰, یکشنبه

#ایران - از #وقايع اتفاقيه - درباب جشن و پايکوبي عليرضا نوريزاده از شنيدن کلمه مرحوم توسط #ترکي الفيصل!-زري اصفهاني



 

از وقايع اتفاقيه - درباب جشن و پايکوبي عليرضا نوريزاده از شنيدن کلمه مرحوم توسط ترکي الفيصل!-زري اصفهاني


 جشن و پايکوبي  اول از همه از جانب عليرضا نوريزاده و سايت هاي همزادش!  شروع شد .البته جمهوري اسلامي به گولي و خنگي وخرفتي او نبوده است که  به اين سرعت جشن راه بيندازد و شتررقص کند . اين موجود عجيب الماهيه  که  حقيقتا يکي از خلقت هاي شگفت  عالم هستي است .آنچنان از شنيدن کلمه مرحومي که توسط ترکي الفيصل در گرد هم آيي بزرگ ايرانيان درپاريس ديروز درخطاب به #مسعود رجوي بيان شد ه و يا نشده ،دچاروجد و سرورو شعف ولايت فقيهي شده است و آنچنان دست پاچه وهول شده است که به سرعت کنفرانس خبري گذاشته است و همه همگنانش را جمع آوري کرده است  و آنچنان دچار الهامات  تفسيري و خبري گشته است که درصحبت هايش مدعي شده است که کل گرد هم آيي هيچ اهميتي نداشته است و اصل مساله همين بوده است که برگزار کنندگان اين گرد هم آيي بطور خاص ترکي الفيصل را دعوت کرده اند که بيايد و اين کلمه يعني مرحوم را بگويد  و خبر بزرگ شعف انگيز ( براي اين مردک و جمهوري اسلامي !) را بدهد وبرود!. البته سايت هاي گوناگون فارسي زبان هم به مجرد اينکه نوريزاده که خودش را درمورد زبان عربي و کلمات عربي و شخصيت هاي عربي  صاحب الوکاله وصاحب حق ويژه ميداند و عربستان سعودي ازخانه پدريش هم گويا هميشه به او نزديک تربوده است و درگذشته نه چندان دور پنجره خانه پدريش اکثرا  به سوي قبله مبارکه و مکه معظمه  !! باز ميشده است . و حتما خيلي هم ناراحت شده است که چرا يک مقام از عربستان سعودي به جاي مشرف شدن به حضو ر انور ايشان ، سراغ #مجاهدين رفته است آنچنان با اطمينان حرف ميزند که آدم را فقط ياد کلمه  کعب الاخبار مي اندازد و بس .
بعد از نوريزاده و تخصص اش درزبان عربي و يافتن آن کلمه معجزه آساي مرحوم که يک مرتبه مثل ارشميدوس ( دوراز جان -  ارشميدوس !) شسته و نشسته  از حمام بيرون پريده و فرياد يافتم يافتمش همه سايت هاي ضد مجاهدين را پر کرده است گفتني است  که خيلي سايت هاي فارسي زبان که حتي خبر کوچکي هم از آن  اجتماع  عظيم درپاريس را ندادند و اين روزها البته و طبق معمول سنواتي شان ،  مساله يک شان فرش سرخ و ورود تابوت سينما گر درگذشته و انتشار تسليت هاي مختلف مقامات جمهوري اسلامي  ازهاشمي رفسنجاني گرفته تا حسن روحاني و خاتمي و وزير ارشاد و بهداشت و ديگر جنايتکاران و  سرکرده هاي جمهوري اسلامي بوده است و بشدت سرگرم گريه وزاري بوده اند . يک  مرتبه مرثيه سرايي هاي بي پايانشان را براي فوت آن کارگردان سينما رها کرده و چسبيدند به خبر روز ويعني کلمه مرحوم ترکي الفيصل.
حالا ازچپ و راست مي نويسند و ميگويند ونظر ميدهند و بشکن ميزنند و ورجه ورجه ميکنند  وجاي دوست و دشمن نشان ميدهند که بله ما که گفته بوديم وخبرداده بوديم و سالها پيش ميدانستيم و....ديگر اراجيف بي انتها و کشک و پشمهاي ژورناليستي بي محتواي سرتا پا دروغ و بي ارزش و بي خاصيت وتهوع آور.آنها
دراين مواقع ،بواقع صنعت ژورناليسم مفتضح و خالي  ازارزش اين سايت هاي فارسي زبان و آن طبقه اي که پشت اين سايت ها و خبرگزاريهاست را ميشود درک کرد و فهميد که چه ميزان ازلحاظ ارزشي تهي  و داغان شده اند. چه ميزان ضد ارزش ها دراين طبقه جاي ارزش ها را پرکرده است . ميشود درنهايت تلخي و نفرت دريافت که تا کجا پرنسيب هاي نه تنها مبارزاتي و بلکه حتي اخلاقي وملي دراين طبقه ،ويران شده است و زير چتر مقدس جمهور ي اسلامي به قهقرا رفته است ..

يک کلمه مرحوم کسي گفته است که نه يک مقام رسمي است . و نه اطلاعاتي از سازمان مجاهدين به صورت دقيق داشته است . زيرا که مجاهدين درعراق بودند و پايگاه هايشان تحت سيطره و مراقبت دايمي آمريکايي ها و بعد هم عراقي ها بوده است . اگر چنين کشفياتي که نوريزاده کرده است و مدياي هوچي گر و بي منطق فارسي زبان داخل و خارج هم به تبعيت ازاو که کلمه .شارلاتان جلويش لنگ مي اندازد ،دسته جمعي کر کلمه مرحوم را راه انداخته اند واقعيت داشت که بايد بيش و پيش از هرکسي دولت عراق و به تبع آن دولت جمهوري اسلامي و آمريکايي ها آنرا اعلام ميکردند.
آخر اي کساني که عقل هايتان را تعطيل کرده ايد و دنبال دروغگو و هوچيگر بي مثال و  مانندي  مثل عليرضا نوريزاده افتاده ايد . آخر اگر خبري بود و مجاهدين نميخواستند آنرا اعلام کنند که راحت ميتوانستند از همين سخنران هم بخواهند که اشاره اي نکند. و اساساازطرز بيان اين سخنران ميشود دريافت که او هيچ اطلاعي از شرايطي که مجاهدين درآن بوده اند نداشته است . آمده است درسخنراني ديده است که مريم رجوي آنجاست و مسعود رجوي نيست . به حدس و گمان چنين چيزي را گفته است .و اساسا هم منظور او از اين کلمه مشخص هم نيست که چه بوده و به چيزي فکر ميکرده است .اگرراست ميگوئيد و دچار همان مالارياي ژورناليسم دروغ و توطئه و هياهوي پوچ نيستيد چرا قبل از انتشار اينهمه اراجيف بدنبال منبع خبر نرفتيد . وازخود مجاهدين و يا خود سخنران نخواستيد که توضيح دهند که قضيه چه بوده است و يک مرتبه همه بوق هايتان را کوک کرديد و با عبا و عمامه وردا  وسط حوض هوچيگري بي محتوا و مغرضانه و ابلهانه تان پريديد؟
خنده دارتر ازهمه نوشته هايي است که اضداد مجاهدين مي نويسندکه چرا مجاهدين با مردم شفاف نيستند و چرا حقيقت را نميگويند و چرا به مردم نمي گويند که رهبريشان کجاست . اين جا ديگر بايد گفت برويد  دنبال کارتان وبرويدکشکتان را بسائيد .آن مردمي که مجاهدين آنها را خلق ايران مي شناسند و خودشان را به آنها پاسخگو ميدانند کساني هستند که مشکل اصلي شان و مشکل روز و شب شان جمهوري اسلامي است . آنها مشکلشان يک لقمه نان است . يک سقف است که زير آن بتوانند شب را به روز برسانند، يک مدرسه براي فرزندشان است و پول دوا و درماني که ندارند . و آنها مشکلشان بيکاري است و فقر است و بي عدالتي است و زندان و شکنجه وشلاق است . آنها مشکلشان اين نيست  که بدانند مسعود رجوي کجاست .آنها مشکلشان جمهوري اسلامي است و کشور درب و داغاني که آن بي همه چيزها ساخته اند . درضمن مجاهدين هيچ بدهکاري به احدي ازجمله شما بيکاره ها که هم و غمتان نشستن و سرزنش کردن ديگران است و درکنار سلطنت طلب ها ي هزره گو و لشگر سايبري جمهوري اسلامي قرارگرفتن و بر مبارزان و مجاهدان تاختن است  ندارند . آنها اساسا نه به شما و نه به هيچ احدي دربخصوص اين مورد که رهبرشان کجاست پاسخگو نبوده و نخواهند بود زيرا که اساسا اين مساله ارتباطي با شما ندارد زيرا که يک ارتش درحال جنگ که بود و نبودش زير آتش و خون و موشک و بمب است اسرار دروني اش را به بيرون ازخود و جايي که دشمن سفاک ايستاده است و منتظر است  بروزنمي دهد. و اگر اينکاررا بکند که ديگر اسمش سازمان و تشکيلات و ارتش و اينها نميشود  اين اسرار تشکيلاتي هستند و همچون برنامه هاي نظامي بشدت امنيتي هستند . براي چه آخر بشما بيکاره ها بگويند که مسعود رجوي کجاست ؟ آيا حقيقت فقط اين نيست که ميخواهيد به نوعي اورا هم دست بسته تحويل جمهوري اسلامي بدهيد و خيالتان را راحت کنيد که مبارزه بخصوص درشکل وشيوه مجاهديني اش تمام شد و درش بسته شد و ديگر وجدان پريشان تان را آسوده کنيد که خوب است که ديگر چيزي نيست و ما هم هيچ مسئوليتي نداريم و برويم صفا کنيم و خوش بگذرانيم  که شجاع ترين و مسئول ترين و فداکارترين ها هم در را بستند و رفتند پي کارشان. همه حقيقت اين است اگر نه نابودي مجاهدين آخر چه نفع ديگري براي شما هرزه گو ها دارد؟
آنقدر از مرحله پرت ايد که ميگوئيد حتي پيام مسعود رجوي با صداي خودش را هم قبول نداريد . خب نداشته باشيد . مگر مساله مجاهدين اين است که شما باورشان کنيد؟ آنها هدفي مشخص دارند . تشکيلاتي مشخص دارند . و کاري مشخص . ودارند آن کار و خط مشخص را با همه تجربيات چهل و پنجاه ساله شان پيش مي برند . مگر آخر بيکارند که نگران باشند شما قبولشان ميکنيد يا نميکنيد . آخر شماها کيستند و چه مي کنيد و چه گلي مثلا به سرملت زده ايد که آنها دايم نگران باورداشتن ويا نداشتن شما باشند . گيرم که تما م افراد وابسته به طبقه شما يعني طبقه مرفه متوسط  چه داخل وچه خارج آنها را قبول نداشته باشيد . مگر آنها وابسته به شما يند ؟مگر چيزي قراراست درعوض به آنها بدهيد و يا کاري قراراست که برايشان انجام دهيد ؟ همه ميدانند که مساله اين طبقهيعني شماها )ديگر   مبارزه نيست . مساله تان اصلا ح طلبي بي بخار و بي ضرر و بي مسئوليت است که البته فقط قصه نرم و شيريني براي ساعت خواب است ونه چيز بيشتري ..
مجاهدين را ازروز اول سروکاري با شما و طبقه شما اساسا نبوده است. نگاه کنيد که درايران چه خبراست . به وضعيت کارگران نگاه کنيد . به زندانيان سياسي نگاه کنيد . به شورش هاي مردم در جاهاي مختلف نگاه کنيد . آنهمه التهاب و جوشش دردرون ايران که مثل ديگ زود پزي مي جوشد و قل قل مي کند و درحال انفجاراست . آخر ديگر چه نيازي به شما دارند . نخير نميگويند رهبرشان کجاست هيچ حقي هم براي شما که تمام پرنسيب ها رازيرپايتان له کرده ايد و ديگر حتي درآغوش کشيدن ساواکي هاي شکنجه گر هم برايتان افتخاري شده است قائل نيستند . زيرا که شما اساسا ديگر موجود يتي نداريد . شما خنثي هستيد . خنثاي سياسي و خنثاي هنري و خنثاي اجتماعي و خنثاي فلسفي . سينماي تان همان سينماي طعم گيلاس است . شعرتان همان غزل هاي کوچه باغي قرون وسطي است . وزندگيتان همان اي بابا به من چه ولش کن است . آخر شما چه ارزش وجودي اساسا داريد که مجاهدين و مبارزين شما را داخل آدم حساب کنند و اسرار تشکيلاتي شان را هم دراختيارتان بگذارند ؟ يک مشت هوچي هستيد . يک مشت وراج  بيکاروبي محتوا. وديگر هيچ


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر