۱۳۹۵ شهریور ۱۲, جمعه

ایران - قتل عام سی هزار گل سرخ در سال 67 و شکستن تابوی خمینی



بیش از سه هفته از آغاز جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان سال67 می‌گذرد. مقاومت ایران این جنبش را در داخل کشور و در سراسر جهان با برگزاری پراتیکها، آکسیونها، تظاهرات و اعتصاب‌غذا به پیش برده است. این جنبش همچنین با فعالیت گسترده هواداران مقاومت و هموطنان شریف و آزاده در فضای مجازی و سایتهای اجتماعی به گونه بی‌سابقه‌یی افکار عمومی را به سوی خواسته برحق مردم ایران یعنی قرار گرفتن آمران و عاملان این جنایت که بسیاری از آنها هنوز در رژیم ضدبشری آخوندی صاحب منصبند در برابر عدالت جلب نموده است.
https://telegram.me/eterazat
یکی از این آثار، بروز یک صف‌بندی جدید در درون رژیم، حول قتل‌عام است.
یک عده در درون نظام می گویند که باید عذرخواهی کرد.
سردمداران ولایت قتل‌عام می‌گویند چرا باید عذرخواهی کرد؟ در حالی که آن اعدامها رمز بقای نظام بوده و اگر صورت نمی‌گرفت، از نظام پس از زهر آتش‌بس، هیچ بر جا نمی‌ماند؛ بنابراین و از دید آنها هر گونه عقب‌نشینی، نه آبی بر آتش، بلکه بنزینی بر آتش خواهد بود و بروز کمترین شکاف در دیوار اختناق به سرعت به فروپاشی تمامی آن راه می‌برد و در آن صورت «نه از تاک نشان می‌ماند و نه از تاک نشان»!

هر دو جریان، هدف واحدی دارند و آن نجات کشتی ولایت‌فقیه از این توفان است؛ کما این‌که شراکت اعضای هر دو جریان در قتل‌عام 67 اکنون بیش از پیش روشن شده است.
این رویارویی جدید، جنگ گرگهای درون رژیم را شدت داده است.
گروه اول تا کنون موفق نشده با هیاهو و شانتاژ و تلاش برای ایجاد جو ارعاب جریان دوم را ساکت و متوقف کند و تنها توانسته امضای 35تن از مجلس 290نفره را پای نامه درخواست برکناری مطهری از نایب رئیسی مجلس ارتجاع بنشاند.

یکی دیگر از آثار این توفان، بر باد رفتن دعاوی اعتدال و میانه‌روی باند رفسنجانی ـ روحانی است. این را در نامه سرگشاده صادق زیباکلام از مهره‌های باند رفسنجانی و آه و افسوس او از این قضیه به خوبی می‌توان دریافت: «تأیید ضمنی اعدامهای سال ۶۷ نه‌تنها با تمامی مواضع دو دهه اخیرتان در تعارض و تناقضی آشکار قرار می‌گیرد، بلکه اعتدال و میانه‌روی که بارزترین شاخصه‌تان محسوب می‌شده را خدشه‌دار نموده و به زیر سؤال می‌برد» .

زیباکلام در ادامه، خطاب به رفسنجانی می‌نویسد: «ای‌کاش به‌جای این همه تأکیدتان بر روی نشان‌دادن وفاداری به مرحوم امام خمینی و تصدیق و تأیید هر آنچه مشارالیه انجام داده‌اند (از جمله اعدامهای سال۶۷) بر روی قانون و دفاع از اهداف و آرمانهای والای انقلاب تأکید می‌کردید» .

نکته مهم در نامه زیباکلام این است که وی ضمن تأکید بر ضدیت خود با مجاهدین، ناچار شده برای عبور از امواج خشم ملی ناشی از قتل‌عام، خود خمینی را زیر سؤال ببرد و این‌جا یکی دیگر از آثار و پیامدهای مهم توفان اخیر رخ می‌نماید: شکستن تابو خمینی در اذهان نیروهای رژیم!
این رویداد از آن رو اهمیت بسیار دارد که آخوندها بسیار تلاش کرده‌اند با انواع شگردها، باندهای متخاصم درون رژیم را حول خمینی متحد نگه‌دارند و این یکی از الزامات بر جای ماندن سد اختناق بوده است، بنابراین شکستن تابو خمینی، تأثیری بلافصل در موجودیت این سد و ایجاد ترک و شکاف در آن دارد. از همین روست که هم خامنه‌ای و هم رفسنجانی و هم خبرگان ارتجاع و هم تمام ایادی ریز و درشت رژیم از «خدشه‌دار شدن چهره امام» جلادان این چنین آشفته حالند و بر سر و صورت خود می‌زنند؛ چرا که همگان از شکستن تابو خمینی در درون حاکمیت، پیام آغاز پایان رژیم را می‌گیرند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر